عیب گیر. (آنندراج). اعتراض کننده. (ناظم الاطباء). ایرادگیرنده. معترض. (فرهنگ فارسی معین). خرده گیر. ناقد. نقاد: نکته گیری به کار نکته شگفت بر حدیثی هزار نکته گرفت. نظامی
عیب گیر. (آنندراج). اعتراض کننده. (ناظم الاطباء). ایرادگیرنده. معترض. (فرهنگ فارسی معین). خرده گیر. ناقد. نقاد: نکته گیری به کار نکته شگفت بر حدیثی هزار نکته گرفت. نظامی
دهی از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد. کوهستانی و معتدل. سکنه آن 293 تن. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و بنشن. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد. کوهستانی و معتدل. سکنه آن 293 تن. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و بنشن. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
نکته سنج. نکته پرداز. (آنندراج). بلیغ و زبان آور و لطیفه گو. (ناظم الاطباء). آنکه نکته های دقیق و لطیف گوید. (فرهنگ فارسی معین) : دیوانه ای نام او ابوالفوارس به غایت نکته گوی. (ترجمه محاسن اصفهان ص 113)
نکته سنج. نکته پرداز. (آنندراج). بلیغ و زبان آور و لطیفه گو. (ناظم الاطباء). آنکه نکته های دقیق و لطیف گوید. (فرهنگ فارسی معین) : دیوانه ای نام او ابوالفوارس به غایت نکته گوی. (ترجمه محاسن اصفهان ص 113)